فخرالدین بلاگ
بیشتر مطالب این بلاگ درباره تاریخ، میراث فرهنگی، زبان، هنر و فرهنگ ایران است. توجه کنید که تا قبل از سال ۱۳۱۳ نام بینالمللی کشور ایران Persia بود و کلمه ایران در زبانهای دیگر بکار نمیرفت. با ذکر این نکته مشخص میشود که کلمه Persian نشاندهنده ملیت ایرانی است و نه قومیت پارس (فارس). معادل انگلیسی قومیت پارس، Pars یا Fars است. در ترجمه پارسی به انگلیسی، ایران Persia، ایرانی Persian، و زبان پارسی Persian language ترجمه میشود. برای اطلاعات بیشتر مطالب این بلاگ به هر دو زبان را بخوانید.
سیلک Si-Yalk
....
اهل كاشانم
نسبم شاید برسد
به گیاهی در هند، به سفالینه ای از خاك "سیلك".
نسبم شاید، به زنی فاحشه در شهر بخارا برسد.
....از کتاب «
صدای پای آب» اثر
سهراب سپهریفکر نکنید حرف تکراری میزنم. برعکس، آنقدر میگویم و میگویم تا هر کدام از ما به صرافت یادگرفتن فرهنگ و گذشته خود بیفتیم و با چشمان باز آینده خود را بسازیم، قبل از اینکه دیگران بخواهند آن را به ما یادبدهند. مثلا قطعهای از شعر صدای پای آب را که در بالا نوشتم ببینید. چند نفر از ما میدانیم که سیلک چیست و کجاست و یا اصلا چطور تلفظ میشود؟ و یا اینکه چه چیزی یک سفالینه از خاک سیلک را با اهمیت میکند؟
تا آنجا که من اطلاع دارم، سیلک را بصورت Si-Yalk تلفظ میکنند. این مقالهها را درباره سیلک، اگر دوست داشتید، بخوانید:
قدمت نخستین خانه های روستایی سیلک به ۷۵۰۰ سال پیش رسیدگذر به سیلك اولین شهر جهانپرستشگاهی٤٧٥٠ ساله در سیلکسیلک کاشانطرح مرمت و حفاظت اضطراری قدیمی ترین زیگورات جهان اجرا می شودصحبت از تلفظ صحیح شد. این قسمت از همان شعر سهراب (صدای پای آب) را بخوانید:
....
صبح ها نان و پنیرك بخوریم.
و بكاریم نهالی سر هر پیچ كلام.
و بپاشیم میان دو هجا تخم سكوت.
و نخوانیم كتابی كه در آن باد نمی آید
و كتابی كه در آن پوست شبنم تر نیست
و كتابی كه در آن یاخته ها بی بعدند.
و نخواهیم مگس از سر انگشت طبیعت بپرد.
و نخواهیم پلنگ از در خلقت برود بیرون.
و بدانیم اگر كرم نبود ، زندگی چیزی كم داشت.
و اگر خنج نبود ، لطمه میخورد به قانون درخت.
و اگر مرگ نبود دست ما در پی چیزی می گشت.
و بدانیم اگر نور نبود ، منطق زنده پرواز دگرگون می شد.
و بدانیم كه پیش از مرجان خلائی بود در اندیشه دریاها.
....واژه «خنج» را چطور میخوانید؟ یا اصلا از خواندنش بگذریم، میپرسم: خنج چیست؟
آقای ناصر زراعتی در «
یادی از سهراب سپهری» مینویسد:
....
این بخش از شعر«صدای پای آب» ..كه به گمان ِ من ، وصیت نامه و مانیفست ِ شاعرانه ٴ سهراب سپهری است.. تكان دهنده است. مگس و پلنگ و كِرم برای همگان آشناست ، اما «خُنج»(به ضَم ّ اول و سكون ِ دوم و سوم ، بروزن ِ كُنج) چیست ؟ این واژه را ..دیده ام و شنیده ام كه.. خیلی ها «خِنج»(به كسرِ اول) می خوانند و برای این مصراع ، معنایی نادرست در ذهن دارند. شاید دلیلش این است كه «خُنج» واژه ای است محلی و در «فرهنگ»ها یافت نمی شود. در كاشان و روستاهای پیرامون آن ، این واژه نام نوعی كِرم ِ برگخوار است؛ جانوری به غایت زشت با اندامی شبیه كِرم ِ ابریشم ، اما چندبار از او بزرگتر، به رنگِ سبز، با پُرزهایی سفید روئیده بر پاها و تن. بر ساقه و شاخه های درختان ِ تبریزی وصنوبر و بید می خزد و به سرعت برگِ درختان را می جود و چاق می شود. آن قدر چاق می شود كه از شاخه ها فرو می افتد و برزمین می تركد و مایعی لزج و سبزرنگ از تن ِ لهیده اش بیرون می زند. عجیب تكثیر می شود و خانه و باغ را پُر می كند.
من دركودكی ، این كِرم ِ زشت و پَلَشت را در روستای جوشقان ِ قالی ، از توابع كاشان ، بسیار دیده ام. هیچكس ..جز سهراب سپهری.. را ندیده ام كه از این جانورِ بدتركیب چندشش نشود و از آن تاحدّ انزجار بدش نیاید.
با دانستن ِ مفهوم ِ واقعی این واژه است كه شعرِ سپهری معنایی عمیق پیدا می كند:
«و اگر خُنج نبود، لطمه می خورد به قانون ِ گیاه.»
....
اجازه دهید این نوشتهام را با «
شاسوسا» به پایان ببرم. اگرچه ادعاهای مختلفی درباره اینکه شاسوسا چیست و یا کجاست وجود دارد، بر اساس گزارش روزنامه
همشهری در شماره یکشنبه ۶ دی ۱۳۷۷، شاسوسا یک بنای قدیمی مربع شکل به ارتفاع حدود ۱۰ متر است که شباهت بسیار به معماری دوران ساسانی دارد، و در زمینی به مساحت حدود یک هکتار در شمال کاشان، در حاشیه کویر، و در ابتدای جاده قدیم کاشان-آران و بیدگل در میان مزرعه قدیمی به نام ملاحبیب قرار گرفته است.
اگر سهراب را دوست دارید، حتما به وبسایت
www.sohrabsepehri.com سری بزنید، که واقعا با هنرمندی و زحمت فراوان درست شده، و واقعا زیباست.
برچسبها: میراث فرهنگی, هنر
امپراطوری ایران هخامنشی در موزه بریتانیا
رفته بودم لندن! فقط برای اینکه
نمایشگاه امپراطوری ایران هخامنشی رو که در
موزه بریتانیا ترتیب دادهشده ببینم. جای شما خیلی خالی بود. واقعا که به دیدنش میارزید. به خصوص
منشور معروف کوروش کبیر، و
تندیس تمام قد داریوش کبیر.
تا همیشه به این پادشاهان افتخار خواهیم کرد. نه فقط ما، همه دنیا. به خاطر اینکه میراثی که از اونها برای ما به جا مونده اول اینکه از یاد رفتنی نیست (
تورات: کتاب اشعیا باب ۴۵) و دوم اینکه فقط برای ایران نیست. کورش کبیر بعد از تصرف بابل، نه فقط اسیر نگرفت و شهر را غارت نکرد، بلکه نوشتهای تنظیم کرد که به عنوان اولین قانون حقوق بشر تاریخ بشریت شناخته میشود.
مقدس کردن سنگهای تختجمشید، خوش بودن به خاطرات پادشاهان گذشته، و یا غصه خوردن از حمله اسکندر یا اعراب و فروپاشی امپراطوری ایران ما را هرگز به جائی نخواهد رساند. باید آنچه آنان کردهاند را یادبگیریم، از کارهای اشتباهشان پند گرفته و کارهای نیکشان را سرمشق قرار دهیم. اگر بر دوش پدران خود بایستیم، از آنان بلندقدتر خواهیم شد.
برچسبها: تاریخ, میراث فرهنگی
بزرگداشت موتسارت در تهران، و فروغ در لاهه
به نظر من خیلی جالب است که برنامهای به مناسبت
دویست و پنجاهمین سال تولد ولفگانگ آمادئوس موتسارت (آهنگساز نابغه اتریشی) در تهران برگزار شدهاست. در این برنامه، از سوی سفارت اتریش در تهران و به رهبری لوریس چکناوریان تدارک دیده شده، که شامل هفت شب آهنگهای این موسیقیدان در تالار وحدت تهران بودهاست. آقای چکناوریان می گوید که ابتدا قصد داشت برای قطعات کورال موتسارت از گروههای کر خارجی دعوت کند، اما وقتی سطح و کیفیت کار گروه کر نوری (که از سال ۷۰ فعالیت خود را زیر نظر محمد نوری خواننده نامی موسیقی نو ایران آغاز کرده) را دید از تصمیمش منصرف شد و اعلام کرد که با وجود چنین گروه قوی در ایران نیازی به استفاده از گروههای کر خارجی نیست.
درهمین زمان
بزرگداشتی برای فروغ فرخزاد در شهر لاهه هلند برگزار شدهاست. در این برنامه، اشعاری از فروغ به زبانهای انگلیسی و هلندی خواندهشده و یک برنامه موسیقی هم به این مناسبت اجرا شده است.
همه را گفتم تا به این برسم که بهترین راه رسیدن به یک دنیای بهتر این است که همدیگر را خوب بشناسیم. وقتی ما ایرانیها موتسارت و دیگر هنرمندان غرب را خوب بشناسیم و اروپائیها هم فروغ و دیگر شعرای ما را بشناسند، به دروازههای یک دنیای بهتر رسیدهایم. به
قول لوریس چکناوریان:
کاش سیاستمداران دنیا به جای حرف زدن آواز میخواندند!صحبت از آواز شد، خانم
مونیکا جلیلی خوانندهای که با
گروه نورساز کار خود را در
کلیسای ترینیتی نیویورک شروع کردهاست، آوازهای قدیمی و قشنگ ایرانی را با توضیحات انگلیسی برای شنوندههای آمریکائی خواندهاست که به نظر من راه بسیار جالبی برای ارایه زیبائیهای هنر ایرانی است. امیدوارم که این خواننده در ادامه این راه موفق باشد و در آینده آلبومهای بیشتر و بهتری از او ببینیم.
برچسبها: هنر
نیایش
دستی افشان، تا ز سرانگشتانت صد قطره چكد،
هر قطره شود خورشیدی
باشد كه به صد سوزن نور
شب ما را بكند روزن روزن.
ما بیتاب، و نیایش بیرنگ .
از مهرت لبخندی كن، بنشان بر لب ما
باشد كه سرودی خیزد در خور نیوشیدن تو.
ما هسته پنهان تماشاییم.
ز تجلی ابری كن، بفرست، كه ببارد بر سر ما
باشد كه به شوری بشكافیم،
باشد كه ببالیم و به خورشید تو پیوندیم.
ما جنگل انبوه دگرگونی.
از آتش همرنگی صد اخگر برگیر، برهم تاب، برهم پیچ
شلاقی كن، و بزن بر تن ما
باشد كه ز خاكستر ما، در ما، جنگل یكرنگی بدرآرد سر.
چشمان بسپردیم، خوابی لانه گرفت.
نم زن بر چهره ما
باشد كه شكوفا گردد زنبق چشم،
و شود سیراب از تابش تو، و فرو افتد.
بینایی ره گم كرد.
یاری كن، و گره زن نگه ما و خودت با هم
باشد كه تراود در ما، همه تو.
ما چنگیم: هر تار از ما دردی، سودایی.
زخمه كن از آرامش نامیرا، ما را بنواز
باشد كه تهی گردیم، آكنده شویم از والا "نت" خاموشی.
آیینه شدیم، ترسیدیم از هر نقش.
خود را در ما بیفكن.
باشد كه فرا گیرد هستی ما را،
و دگر نقشی ننشیند در ما.
هر سو مرز، هر سو نام.
رشته كن از بی شكلی، گذران از مروارید زمان و مكان
باشد كه بهم پیوندد همه چیز، باشد كه نماند مرز، كه نماند نام.
ای دور از دست! پر تنهایی خسته است.
گه گاه شوری بوزان
باشد كه شیار پریدن در تو شود خاموش.
از کتاب «
شرق اندوه» اثر
سهراب سپهریبرچسبها: هنر