بیشتر مطالب این بلاگ درباره تاریخ، میراث فرهنگی، زبان، هنر و فرهنگ ایران است. توجه کنید که تا قبل از سال ۱۳۱۳ نام بینالمللی کشور ایران Persia بود و کلمه ایران در زبانهای دیگر بکار نمیرفت. با ذکر این نکته مشخص میشود که کلمه Persian نشاندهنده ملیت ایرانی است و نه قومیت پارس (فارس). معادل انگلیسی قومیت پارس، Pars یا Fars است. در ترجمه پارسی به انگلیسی، ایران Persia، ایرانی Persian، و زبان پارسی Persian language ترجمه میشود. برای اطلاعات بیشتر مطالب این بلاگ به هر دو زبان را بخوانید.
دو کلمه از پرفسور
امروز پای سخنرانی
پرفسور هانس خالیارد بودم. طرف صحبتش محققین جوان بود از کشورهای مختلف و موضوع بحث اینکه چه چشم اندازی از نظر گسترش تحقیقات در پیش روی ماست. چند تا حرفهای قشنگی که زد رو سعی میکنم اینجا بازگو کنم:
یکی از صحبتهاش این بود که کشورهای غربی دنیا رو بر حسب دید خودشون تقسیم میکنند. مثلا سازمان ملل کشوها رو به «توسعه یافته» و «در حال توسعه» تقسیم میکنه (از این جهت از سازمان ملل حرف میزد چونکه خودش عضو یکی از کمیتههای سازمان ملل هست). یا حتی برای اینکه به کسی بر نخوره گاهی از عناوین کشورهای «خیلی توسعه یافته» و «کم توسعه یافته» استفاده میکنند! در صورتیکه در بسیاری از کشورهای «کم توسعه یافته» هم مراکز علمی خیلی پیشرفته ای وجود داره و کارهای خیلی جالبی انجام میشه. حرف اصلیش این بود که اگر فکر میکنید کار مفیدی میشه انجام داد، لازم نیست منتظر درست شدن همه چیزهای دیگه بمونید تا بعد اون کار اصلی رو انجام بدید. به عبارت دیگه لازم نیست منتظر پیشرفته شدن مملکت بمونید تا بعد کار علمی خوب انجام بدید. بالاخره تغییر و تحولی که به پیشرفت منتهی میشه باید از یک جائی شروع بشه دیگه. اگر هر کسی منتظر یک نفر دیگه بمونه تا تغییر رو شروع کنه، مطمئناً پیشرفتی انجام نمیگیره. من به کشور خودمون فکر میکردم. خیلی وقتها، وقتی که صحبت از یک کار مفید میشه، بعضیها میگن: «ای بابا، کدوم کار ما درسته که حالا بخوایم این یکی رو درست کنیم». به نظر من پرفسور خالیارد حرف خوبی میزد از این نظر که کافیه به کاری که میکنید اعتقاد داشته باشید. و اگر داشتید دیگه به حرف این و اون که میگن «بابا ول کن این کارها فایده نداره، کار از ریشه خرابه و...» توجه نکنید. ما الحمدلله ضرب المثل های خیلی قشنگی در زبان فارسی داریم که تمام این حرف ها رو در یک جمله خلاصه میکنه. مثلا اینکه «در دروازه رو میشه بست ولی در دهن مردم رو نمیشه بست» یا همون داستان ملا نصرالدین و خرش که هر طوری که سوار میشد مردم ایراد میگرفتند، آخرش به پسرش گفت «باباجان، اگه بخواهی به حرف این مردم گوش بدی هیچوقت به مقصد نمیرسی. کاری رو که میدونی درسته انجام بده».
نکته: البته ناگفته نمونه که خیلی ها این همت رو کردن و میکنن ولی در اکثر مواقع بعد از یک مدتی مأیوس و ناامید میشن چونکه میبینن خودشون دست تنها هستن و به تنهائی تغییر مهمی نمیتونن انجام بدن یا اینکه از چپ و راست به مشکل برخورد میکنن. یعنی در واقع دیگران در راهشون سنگ اندازی میکنن. یادمون باشه که یه ضرب المثل قشنگ فارسی هم هست که میگه: «یه دست صدا نداره!» و یا مثلا «با یک گل بهار نمیشه». ولی یادمون هم باشه که هر بهاری بالاخره از یک گل شروع میشه و گلها برای باز شدن منتظر همدیگه نمیمونن.
برچسبها: اجتماعی